Tuesday, December 9, 2008

گرانیت
کولر اسپلیت
جلو که بیای دیواره و سنگ و فلز
به درون که نفوذ کنی
اواره .اوار.
اونی که بابتش صرف شده پول .وقت .
وبهایی که براش دادی. جون .عمر .
شاید به چشمت ساختمانها
در شهری که در ان بدنیا اومدی و بزرگ شدی و می میری
سدی باشن سر راه باد
اما از این بالا
شهر و ساختمان
قوطی کبریتی بیش نیست.
خاک ترک بر می داره و جوونه ای سر بیرون می اره به یاد اوری تولد.
وچه زود جلو چشات پژمرده میشه و می میره به سکوت .
کوهها و درههای پنج شنبه جمعه هات
یاد اور همینن .
هنوز بچه های کیف بدست با هیاهوی فراوون راهی همون مدرسه قدیمین
با دنیا دنیا برگ زرد
و چه وحشتناک اگر این صداها در شیون صنعت
بمیرن
.

No comments: